دنیای سایه

فلسفه زیستن چیست؟ زیستن قطره آبیست در قدح رنگی ما  هردم آنرا بی هدف بر هوا می ریزیم  غافل از آنکه پشت آن طرح فریبنده  تنها جرئه کوتاهی برایمان مانده  خوش به سعادت آنکه اندک جرئه را با لذت بنوشد و شکر کند... ...

خاکستری، خاکستری، خاکستری  صبح، مِه، باران  اَبر، نگاه، خاطره  در من ترانه‌ای نبود، تو خواندی  در من آینه‌ای نبود، تو دیدی  ریشه‌ای بودم در خوابِ خاک‌های مُتُبَرک  بی‌باران، در نگاه‌ تو سبز شدم  برق از چشمانم برخواست، نگاهم بارانی شد  گونه‌هایت خیسِ باران، چشم‌هایت آفتابی  گرگ‌ها می‌زایند، بره‌ها را دریابیم  تو، با چشمانت‌ مرا بنواز  چوبدست چوپانیم سلاحی کارگر خواهد شد  بعد از جنگ، با چوبدستم انجیر‌های تازه را برای تو خواهم چید با تو خواهم ماند، با تو خواهم خواند و تورا...

عطر میخک جان سلام صبحدم رفت و ما عطر تو را باز نیافتیم شب شد و دگر عطر تو باز ندیدیم مگر بر کوی یار... ...

دیدی چه غریبانه  تنها شده ام در شب  دیدی که اسیرانه  آزاده منم امشب  دیدی که جهانی را  آتش زده ام امشب  تا لب به خوشی آید  خنده بزنم امشب چه خبرا؟ فکر کنم تنها کسیم که مونده..🙂 من لب به خوشی دارم  من سر درون دارم  هرشب که بخندم من  من درد خوشی دارم  عاشق شده ام امشب  من مست رخ یارم  آن یار نمی آید  تا صبح سحر آخر  🙂🙂🙂 جمعیتی را کرده نالان  مهدی موعود عزیزمان آمد ولی در پیش ما نیست  او دور کعبه خدا نییت  در قلب ما او خانه نهاده است  عاشق که می کشد&nbs...

امروز واقعا دلم گرفت  وقتی اینجا رو زدم یه بچه دبستانی ذوق زده بودم حالا دبیرستانی شدم  من هنوزم کلاس هفتمم هنوز موقع نوستن اسم کلاس ۷ رو خط میزنم ۸ میکنم  سارا ، مبینا ، مهسا الان دهمین و نیکی و نازنین و مهشید و ثنا و فاطمه نهنی منم هشتمی... امروز اونا نیرن برای مسابقات تبم والیبال و دبیرمون میگه بازیت اگه تا وقتی نهم بشی حرفه ای بشه تورو تو تیم میذارم ... فکرشو بکن.. برای همینه تاریخا همیشه دستمه🪄 ...

دقیقا منو یاد  یه گلفروشی تو بچگیم میندازه توش گیتار بود عاشق اونجا بودم... ‌ ...